معنی فارسی rotative
B2چرخشی به معنای مرتبط با دوران یا حرکت گردشی است.
Relating to or causing rotation.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
مکانیزم چرخشی اجازه میدهد که دستگاه به آرامی بچرخد.
مثال:
The rotative mechanism allows the machine to turn smoothly.
معنی(example):
او از عملکرد چرخشی دوربینش برای زوایای مختلف استفاده کرد.
مثال:
She used a rotative function on her camera for different angles.
معنی فارسی کلمه rotative
:
چرخشی به معنای مرتبط با دوران یا حرکت گردشی است.