معنی فارسی rudimentation

B1

حالت ابتدایی و بی‌عمق در توسعه یا تفکر درباره یک موضوع.

The act or process of establishing something at a rudimentary level.

example
معنی(example):

ساده‌سرایی پروژه در مراحل اولیه آن مشهود بود.

مثال:

The rudimentation of the project was evident in its early stages.

معنی(example):

در فرایند تحقیق یک نوع ابتدایی بودن وجود داشت.

مثال:

There was a rudimentation in the research process.

معنی فارسی کلمه rudimentation

: معنی rudimentation به فارسی

حالت ابتدایی و بی‌عمق در توسعه یا تفکر درباره یک موضوع.