معنی فارسی rumbly

B1

حالت یا صدای کم‌وزن و مداوم، به‌ویژه در شکم یا وسایل.

A characteristic of making a continuous low sound, often referring to a noisy stomach or appliance.

example
معنی(example):

صدای رامبلی از یخچال خسته‌کننده بود.

مثال:

The rumbly noise from the fridge was annoying.

معنی(example):

او بعد از نان نخوردن، شکمش را رامبل توصیف کرد.

مثال:

He described his stomach as rumbly after not eating.

معنی فارسی کلمه rumbly

: معنی rumbly به فارسی

حالت یا صدای کم‌وزن و مداوم، به‌ویژه در شکم یا وسایل.