معنی فارسی ruminantly

B2

به طرز نشخوارکنانه، به شکلی عمیق و تفکرآمیز که نشان‌دهنده تامل در موارد است.

In a contemplative or reflective manner; thinking deeply.

example
معنی(example):

او به طور نشخوارکننده‌ای درباره تجربیاتش در سفر به دور دنیا صحبت کرد.

مثال:

She spoke ruminantly about her experiences traveling the world.

معنی(example):

افکار نشخوارکننده او منجر به بحث عمیقی شد.

مثال:

His ruminantly expressed thoughts led to a deep discussion.

معنی فارسی کلمه ruminantly

: معنی ruminantly به فارسی

به طرز نشخوارکنانه، به شکلی عمیق و تفکرآمیز که نشان‌دهنده تامل در موارد است.