معنی فارسی ruminatively

B2

به شکل نشخوارکننده، به طور عمیق و با تامل در مورد موضوعی.

In a manner involving careful consideration and reflection.

example
معنی(example):

او به طور نشخوارکننده‌ای شواهد را قبل از اتخاذ تصمیمش بررسی کرد.

مثال:

She ruminatively examined the evidence before making her decision.

معنی(example):

او به طور نشخوارکننده‌ای صحبت کرد و به انتخاب‌های گذشته‌اش فکر کرد.

مثال:

He spoke ruminatively, reflecting on his past choices.

معنی فارسی کلمه ruminatively

: معنی ruminatively به فارسی

به شکل نشخوارکننده، به طور عمیق و با تامل در مورد موضوعی.