معنی فارسی ruminator
B2متفکر عمیق، شخصی که به طور مکرر و عمیق درباره افکار، احساسات یا مسائل شخصی فکر میکند.
A person who engages in deep or reflective thinking.
- NOUN
example
معنی(example):
او یک متفکر عمیق بود که همیشه به زندگی به شدت فکر میکرد.
مثال:
He was a ruminator, always thinking deeply about life.
معنی(example):
به عنوان یک متفکر عمیق، او اغلب به تصمیمات گذشته خود فکر میکرد.
مثال:
As a ruminator, she often reflected on her past decisions.
معنی فارسی کلمه ruminator
:
متفکر عمیق، شخصی که به طور مکرر و عمیق درباره افکار، احساسات یا مسائل شخصی فکر میکند.