معنی فارسی run someone out of town

B2

بیرون کردن یک شخص از شهری، معمولاً به دلیل رفتار منفی یا غیرقانونی.

To force someone to leave a place, usually due to their actions or behavior.

example
معنی(example):

آنها تهدید کردند اگر او به مشکل‌سازی ادامه دهد، او را از شهر بیرون می‌کنند.

مثال:

They threatened to run him out of town if he didn't stop causing trouble.

معنی(example):

مردم محلی می‌خواستند متجاوزان را از شهر بیرون برانند.

مثال:

The locals wanted to run the invaders out of town.

معنی فارسی کلمه run someone out of town

: معنی run someone out of town به فارسی

بیرون کردن یک شخص از شهری، معمولاً به دلیل رفتار منفی یا غیرقانونی.