معنی فارسی runch

B1

عبارت غیررسمی برای اشاره به عمل دویدن.

An informal term for a run, often used casually.

example
معنی(example):

او تصمیم گرفت قبل از ملاقات با دوستانش کمی بدود.

مثال:

She decided to runch before visiting her friends.

معنی(example):

من دوست دارم صبح‌ها برای ورزش بدوم.

مثال:

I like to runch in the morning for exercise.

معنی فارسی کلمه runch

: معنی runch به فارسی

عبارت غیررسمی برای اشاره به عمل دویدن.