معنی فارسی rushlighted
B1تابناک با نور شتابی، نوری کم و گرم که فضای آرامشبخش ایجاد میکند.
Illuminated with a warm, soft light that creates a cozy atmosphere.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
اتاق با نور شتابی روشن شده بود که فضایی گرم ایجاد میکرد.
مثال:
The room was rushlighted, creating a warm ambiance.
معنی(example):
آنها تنظیمات روشن شده با نور شتابی را برای جلسات خود ترجیح میدهند.
مثال:
They prefer rushlighted settings for their meetings.
معنی فارسی کلمه rushlighted
:
تابناک با نور شتابی، نوری کم و گرم که فضای آرامشبخش ایجاد میکند.