معنی فارسی sabbatic
B1سال ساباتی، سالی که در آن کشاورزان زمینهای خود را رها میکنند تا دوباره بارور شوند.
Relating to a Sabbath or rest from work, particularly in a religious context.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
در سال ساباتی، کشاورزان به زمینهای خود استراحت میدهند.
مثال:
During the sabbatic year, farmers let their fields rest.
معنی(example):
او تصمیم گرفت که به یک سفر ساباتی برود تا سفر کند و بنویسد.
مثال:
He decided to take a sabbatic to travel and write.
معنی فارسی کلمه sabbatic
:
سال ساباتی، سالی که در آن کشاورزان زمینهای خود را رها میکنند تا دوباره بارور شوند.