معنی فارسی sabered
B2کلمهای که به عمل شکستن یا زدن چیزی با شمشیر اشاره دارد، مخصوصاً در شرایط جشن یا مبارزه.
To strike or cut with a saber, often used in a ceremonial context.
- verb
verb
معنی(verb):
To strike or kill with a sabre.
example
معنی(example):
شوالیه حریفش را در نبرد با شمشیر زد.
مثال:
The knight sabered his opponent in the duel.
معنی(example):
او با مهارت بطری شامپاین را شکست.
مثال:
She sabered the champagne bottle with skill.
معنی فارسی کلمه sabered
:
کلمهای که به عمل شکستن یا زدن چیزی با شمشیر اشاره دارد، مخصوصاً در شرایط جشن یا مبارزه.