معنی فارسی sabering

B2

عمل شکستن یا زدن چیزی با شمشیر، معمولاً در مراسم خاص.

The act of cutting or striking with a saber, often in celebration.

verb
معنی(verb):

To strike or kill with a sabre.

example
معنی(example):

سارا در حال شمشیربازی شامپاین برای جشن است.

مثال:

Sara is sabering the champagne for the celebration.

معنی(example):

عمل شمشیربازی نیاز به دقت و هدف‌گیری دقیق دارد.

مثال:

The act of sabering requires precision and careful aim.

معنی فارسی کلمه sabering

: معنی sabering به فارسی

عمل شکستن یا زدن چیزی با شمشیر، معمولاً در مراسم خاص.