معنی فارسی sacrificable
B1قابل قربانی کردن به چیزی اشاره دارد که میتواند به خاطر هدفی بزرگتر رها شود یا فدای آن شود.
Capable of being sacrificed or offered up.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او باور داشت که وقتش برای یک هدف بزرگتر قابل قربانی کردن است.
مثال:
He believed his time was sacrificable for a greater cause.
معنی(example):
در برخی فرهنگها، راحتی شخصی به عنوان چیزی قابل قربانی کردن برای رفاه جامعه در نظر گرفته میشود.
مثال:
In some cultures, personal comfort is seen as sacrificable for the community's well-being.
معنی فارسی کلمه sacrificable
:
قابل قربانی کردن به چیزی اشاره دارد که میتواند به خاطر هدفی بزرگتر رها شود یا فدای آن شود.