معنی فارسی sacrificature

B1

حالت یا کیفیت قربانی کردن، یا فدای بخشی از خود به خاطر دیگران.

The state or quality of being sacrificial.

example
معنی(example):

مفهوم قربانی‌گری اهمیت عدم خودخواهی را نشان می‌دهد.

مثال:

The concept of sacrificature highlights the importance of selflessness.

معنی(example):

در برخی فرهنگ‌ها، قربانی‌گری یک فضیلت عمیقاً مورد احترام است.

مثال:

In some cultures, sacrificature is a deeply respected virtue.

معنی فارسی کلمه sacrificature

: معنی sacrificature به فارسی

حالت یا کیفیت قربانی کردن، یا فدای بخشی از خود به خاطر دیگران.