معنی فارسی safar

B1

سفر، به معنای حرکت از مکانی به مکان دیگر، معمولاً با هدف کاوش و کشف است.

A journey or trip, especially one undertaken to explore or discover new places.

example
معنی(example):

سفر، به معنی مسافرت یا سفر است، اغلب برای کشف.

مثال:

A safar is a journey or trip, often for exploration.

معنی(example):

آنها به مدت یک هفته به کوه‌ها سفر کردند.

مثال:

They went on a safar to the mountains for a week.

معنی فارسی کلمه safar

: معنی safar به فارسی

سفر، به معنای حرکت از مکانی به مکان دیگر، معمولاً با هدف کاوش و کشف است.