معنی فارسی salivan
B2مرتبط با سالاد میوه، غذایی که شامل میوههای تازه است.
Pertaining to or resembling a salad; typically made with fresh fruits or vegetables.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
دستور سالاد میوه به مواد تازه نیاز دارد.
مثال:
The salivan recipe calls for fresh ingredients.
معنی(example):
او یک غذای سالاد میوه برای شام آماده کرد.
مثال:
She prepared a salivan dish for dinner.
معنی فارسی کلمه salivan
:
مرتبط با سالاد میوه، غذایی که شامل میوههای تازه است.