معنی فارسی sallowed

B1

رنگ زرد مایل به سبز، به خصوص در مورد چهره یا جزئیات طبیعی که نشانه‌ای از بیماری یا خستگی است.

A yellowish or pale color often associated with ill health or lack of vitality.

example
معنی(example):

برگ‌ها در حالی که پاییز نزدیک می‌شد رنگ زرد مایل به سبز به خود گرفتند.

مثال:

The leaves turned sallowed as autumn approached.

معنی(example):

رنگ رفته او نشان می‌داد که حالش خوب نیست.

مثال:

His sallowed complexion indicated he was not feeling well.

معنی فارسی کلمه sallowed

: معنی sallowed به فارسی

رنگ زرد مایل به سبز، به خصوص در مورد چهره یا جزئیات طبیعی که نشانه‌ای از بیماری یا خستگی است.