معنی فارسی sallowing
B1فرآیند زرد شدن یا رنگ پریدگی پوست، به ویژه در ارتباط با سلامت.
The process of becoming yellowish or pale in color, particularly in reference to the skin.
- VERB
example
معنی(example):
زردی پوست میتواند نشانهای از کم آبی باشد.
مثال:
Sallowing of the skin can be a sign of dehydration.
معنی(example):
او اثرات زردشدگی ناشی از رژیم غذایی نامناسبش را متوجه شد.
مثال:
He noticed the sallowing effects of his poor diet.
معنی فارسی کلمه sallowing
:
فرآیند زرد شدن یا رنگ پریدگی پوست، به ویژه در ارتباط با سلامت.