معنی فارسی sallowy

B1

سری زرد و بی‌روح که معمولاً به دلیل بیماری یا احساس ناخوشی بروز پیدا می‌کند.

A complexion that is yellowish and unhealthy in appearance, often indicating sickness.

example
معنی(example):

او هنگام شنیدن خبر بد لبخند زردی زد.

مثال:

She gave a sallowy smile when she heard the bad news.

معنی(example):

صورت زرد او باعث نگرانی همه درباره سلامتی‌اش شد.

مثال:

His sallowy face made everyone worry about his health.

معنی فارسی کلمه sallowy

: معنی sallowy به فارسی

سری زرد و بی‌روح که معمولاً به دلیل بیماری یا احساس ناخوشی بروز پیدا می‌کند.