معنی فارسی sallowest
B2زردترین، به معنای رنگ چهره بی‌روح یا کم‌خونی که اغلب نشانه‌ای از بیماری است.
The most yellow or pale complexion, often associated with ill health.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
(of skin) Yellowish.
معنی(adjective):
(of a person) Having skin (especially on the face) of a sickly pale colour.
معنی(adjective):
(of objects or dim light) Having a similar pale, yellowish colour.
معنی(adjective):
Dirty; murky.
example
معنی(example):
بعد از روزها بیماری، او زردتر از هر زمان دیگری که او را دیده بودم به نظر می‌رسید.
مثال:
After days of illness, she looked the sallowest I had ever seen her.
معنی(example):
هنرمند زردترین پرتره از پسر بیمار را نقاشی کرد.
مثال:
The artist painted the sallowest portrait of the sickly boy.
معنی فارسی کلمه sallowest
:
زردترین، به معنای رنگ چهره بی‌روح یا کم‌خونی که اغلب نشانه‌ای از بیماری است.
