معنی فارسی scabbiness
B1وضعیتی که چیزی نامناسب و زشت به نظر برسد.
The state of being shabby or dilapidated.
- NOUN
example
معنی(example):
زخمی بودن فرش باعث شد که اتاق کهنه به نظر برسد.
مثال:
The scabbiness of the carpet made the room look old.
معنی(example):
او نگران وضعیت زخمدار کفشهایش بود.
مثال:
He was concerned about the scabbiness of his shoes.
معنی فارسی کلمه scabbiness
:
وضعیتی که چیزی نامناسب و زشت به نظر برسد.