معنی فارسی scapegoated

B1

قربانی شده، حالتی که فرد به ناحق به عنوان مقصر مشخص می‌شود و دیگران از او به عنوان منبع مشکلات یاد می‌کنند.

The act of blaming someone for a problem, often unfairly.

verb
معنی(verb):

To punish someone for the error or errors of someone else; to make a scapegoat of.

معنی(verb):

To blame something for the problems of a given society without evidence to back up the claim.

example
معنی(example):

او وقتی که همکارانش او را به خاطر اشتباهات مقصر دانستند، احساس قربانی شدن کرد.

مثال:

She felt scapegoated when her colleagues blamed her for the mistakes.

معنی(example):

چندین کارمند در طول تحقیقات قربانی شدند.

مثال:

Several employees were scapegoated during the investigation.

معنی فارسی کلمه scapegoated

: معنی scapegoated به فارسی

قربانی شده، حالتی که فرد به ناحق به عنوان مقصر مشخص می‌شود و دیگران از او به عنوان منبع مشکلات یاد می‌کنند.