معنی فارسی sceptring
B1فرایند تحکیم یا تقویت سلطنت و قدرت؛ به ویژه در زمینه رهبری.
The act of asserting or establishing authority or rule.
- VERB
example
معنی(example):
آنها در حال تحکیم قدرت خود بر مردم بودند.
مثال:
They were sceptring their authority over the people.
معنی(example):
این پروژه شامل تحکیم قوانین جدید برای حکومت بود.
مثال:
The project involved sceptring new rules for governance.
معنی فارسی کلمه sceptring
:
فرایند تحکیم یا تقویت سلطنت و قدرت؛ به ویژه در زمینه رهبری.