معنی فارسی scintillantly

C1

به طرز درخشانی، به‌گونه‌ای که نور یا شادی تولید کند.

In a scintillating manner; sparklingly.

example
معنی(example):

او به طرز درخشانی خندید و شادی را برای همه به ارمغان آورد.

مثال:

She laughed scintillantly, bringing joy to everyone around her.

معنی(example):

مهمانی به طرز درخشانی با خنده و موسیقی می‌درخشید.

مثال:

The party glowed scintillantly with laughter and music.

معنی فارسی کلمه scintillantly

: معنی scintillantly به فارسی

به طرز درخشانی، به‌گونه‌ای که نور یا شادی تولید کند.