معنی فارسی sconcheon

B2

فردی که در هنگام مرگ به او ارادت می‌شود یا یادبود می‌گردد.

A memorial for someone who has passed away, often reflecting their legacy.

example
معنی(example):

سکونشین جنگجوی پیر منظره‌ای بزرگ بود.

مثال:

The sconcheon of the old warrior was a grand sight.

معنی(example):

تاریخ‌نگاران برای درک نبردهای گذشته به سکونشین نگاه کردند.

مثال:

Historians studied the sconcheon to understand past battles.

معنی فارسی کلمه sconcheon

: معنی sconcheon به فارسی

فردی که در هنگام مرگ به او ارادت می‌شود یا یادبود می‌گردد.