معنی فارسی scooches
B1جابهجا شدن یا به طرفی حرکت کردن به شکلی که فضای بیشتری برای دیگران فراهم شود.
To move or shift over a little bit, usually to make space for someone else.
- verb
verb
معنی(verb):
To shift, move aside, or scoot over.
معنی(verb):
To crouch.
example
معنی(example):
لطفاً کمی جا به جا شو تا بتوانم کنار تو بنشینم.
مثال:
Please scooch over so I can sit next to you.
معنی(example):
کودکان به سمت آتش جا به جا شدند تا گرم بمانند.
مثال:
The kids scooched closer to the fire to keep warm.
معنی فارسی کلمه scooches
:
جابهجا شدن یا به طرفی حرکت کردن به شکلی که فضای بیشتری برای دیگران فراهم شود.