معنی فارسی scooching

B1

عمل جابه‌جا شدن یا حرکت کردن به شکلی که فضای بیشتری برای دیگران فراهم شود.

The action of shifting or moving over to create more space for others.

verb
معنی(verb):

To shift, move aside, or scoot over.

معنی(verb):

To crouch.

example
معنی(example):

جا به جا شدن در ماشین کوچک می‌تواند ناراحت‌کننده باشد.

مثال:

Scooching in the small car can be uncomfortable.

معنی(example):

ما مجبور شدیم دائماً جا به جا شویم تا همه کیسه‌ها در صندوق عقب جا بگیرند.

مثال:

We had to keep scooching to fit all the bags in the trunk.

معنی فارسی کلمه scooching

: معنی scooching به فارسی

عمل جابه‌جا شدن یا حرکت کردن به شکلی که فضای بیشتری برای دیگران فراهم شود.