معنی فارسی scootched
B1حرکت به صورت مختصر یا آرام برای عبور از جایی یا فاصله گرفتن.
Moved or shifted slightly to create space or avoid contact.
- verb
verb
معنی(verb):
To shift, move aside, or scoot over.
معنی(verb):
To crouch.
example
معنی(example):
آنها بین جمعیت جا به جا شدند.
مثال:
They scootched their way through the crowd.
معنی(example):
او وقتی کسی به او برخورد کرد، به عقب جا به جا شد.
مثال:
She scootched back when someone bumped into her.
معنی فارسی کلمه scootched
:
حرکت به صورت مختصر یا آرام برای عبور از جایی یا فاصله گرفتن.