معنی فارسی scootching

B1

فعالیت حرکت دادن یا جا به جا کردن برای به دست آوردن فضا یا راحتی.

The action of moving slightly or changing position.

verb
معنی(verb):

To shift, move aside, or scoot over.

معنی(verb):

To crouch.

example
معنی(example):

او در حال جا به جا کردن کاغذهایش است تا بر روی میز فضا ایجاد کند.

مثال:

She is scootching her papers to make space on the desk.

معنی(example):

او مدام صندلی‌اش را به سمت میز جا به جا می‌کند.

مثال:

He keeps scootching his chair closer to the table.

معنی فارسی کلمه scootching

: معنی scootching به فارسی

فعالیت حرکت دادن یا جا به جا کردن برای به دست آوردن فضا یا راحتی.