معنی فارسی scouthood
B1دوران یا مرحلهای از زندگی که شامل فعالیتهای مربوط به پیشاهنگی است و در آن فرد تجربیات و مهارتهای اساسی را به دست میآورد.
A period in a person's life associated with scouting activities, focused on the acquisition of skills and values.
- NOUN
example
معنی(example):
در دوران نوجوانیاش، او مهارتهای زیادی یاد گرفت.
مثال:
In his scouthood, he learned many important skills.
معنی(example):
این کلوپ بر پرورش ارزشهای دوران نوجوانی تمرکز دارد.
مثال:
The club focuses on the development of scouthood values.
معنی فارسی کلمه scouthood
:
دوران یا مرحلهای از زندگی که شامل فعالیتهای مربوط به پیشاهنگی است و در آن فرد تجربیات و مهارتهای اساسی را به دست میآورد.