معنی فارسی scoutingly
B2بهصورت مربوط به فعالیتهای پیشاهنگی و با دقت و توجه زیاد.
In a manner characteristic of scouting, with careful observation.
- ADVERB
example
معنی(example):
او بهطور پیشاهنگانه نگاه کرد و به دنبال نشانهها بود.
مثال:
He looked around scoutingly, searching for signs.
معنی(example):
تیم بهطور پیشاهنگانه از میان جنگل عبور کرد.
مثال:
The team moved scoutingly through the forest.
معنی فارسی کلمه scoutingly
:
بهصورت مربوط به فعالیتهای پیشاهنگی و با دقت و توجه زیاد.