معنی فارسی scoutish
B2به چیزی مربوط به پیشاهنگی، بهویژه در زمینه رفتار و روحیه.
Relating to or characteristic of scouting, especially in behavior or spirit.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
رفتار پیشاهنگانه او بر رهبران تأثیر گذاشت.
مثال:
His scoutish behavior impressed the leaders.
معنی(example):
او روحیهای پیشاهنگانه داشت که دیگران را الهام بخشید.
مثال:
She had a scoutish spirit that inspired others.
معنی فارسی کلمه scoutish
:
به چیزی مربوط به پیشاهنگی، بهویژه در زمینه رفتار و روحیه.