معنی فارسی scrubby

B1

زمینی که دارای درختچه‌های کوچک و کمی خالی است.

Covered with small bushes; not well-maintained.

example
معنی(example):

زمین پر از درختچه‌ها خانه بسیاری از جانداران کوچک بود.

مثال:

The scrubby land was home to many small animals.

معنی(example):

آنها در منطقه‌ای که پر از درختچه‌ها بود، گل کاشتند.

مثال:

They planted flowers in the scrubby area.

معنی فارسی کلمه scrubby

: معنی scrubby به فارسی

زمینی که دارای درختچه‌های کوچک و کمی خالی است.