معنی فارسی scurvied
B1تجربه حس بیاحترامی و توهینآمیز بودن، به ویژه در مورد رفتار اجتماعی.
Feeling disrespected or insulted; affected by scurrilous remarks.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او بعد از توهین همسالانش احساس بیاحترامی کرد.
مثال:
He felt scurvied after being insulted by his peers.
معنی(example):
رفتار بیاحترامی از طرف کارکنان مشتریان را ناامید کرد.
مثال:
The scurvied treatment from the staff disappointed the customers.
معنی فارسی کلمه scurvied
:
تجربه حس بیاحترامی و توهینآمیز بودن، به ویژه در مورد رفتار اجتماعی.