معنی فارسی searchless
B1بدون جستجو، وضعیتی که در آن جستجوی چیزی وجود ندارد.
Lacking the act of searching; a state of not seeking.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
در دنیای بدون جستجو، مردم با آنچه دارند راضی خواهند بود.
مثال:
In a searchless world, people would be content with what they have.
معنی(example):
یک رویکرد بدون جستجو بعضی اوقات میتواند به کشفهای غیرمنتظرهای منتهی شود.
مثال:
A searchless approach can sometimes lead to unexpected discoveries.
معنی فارسی کلمه searchless
:
بدون جستجو، وضعیتی که در آن جستجوی چیزی وجود ندارد.