معنی فارسی seasonably

B2

فصل‌بندی، به شکل مناسب زمان یا فصل خاص.

In a manner appropriate to the season.

example
معنی(example):

گل‌ها امسال به طور فصل‌بندی شکوفا شدند.

مثال:

The flowers bloomed seasonably this year.

معنی(example):

مطمئن شوید که طبق فصل برای وضعیت آب و هوا لباس بپوشید.

مثال:

Make sure to dress seasonably for the weather.

معنی فارسی کلمه seasonably

: معنی seasonably به فارسی

فصل‌بندی، به شکل مناسب زمان یا فصل خاص.