معنی فارسی seatmate
A2کسی که در یک وسیله نقلیه کنار شما مینشیند.
A person sitting next to someone else in a vehicle, especially in a plane or train.
- NOUN
example
معنی(example):
همصندلی من در هواپیما خیلی دوستانه بود.
مثال:
My seatmate was very friendly on the plane.
معنی(example):
از گفتوگو با همصندلیام در حین سفر لذت بردم.
مثال:
I enjoyed chatting with my seatmate during the ride.
معنی فارسی کلمه seatmate
:
کسی که در یک وسیله نقلیه کنار شما مینشیند.