معنی فارسی self-serving
B1خود خدماتی، زمانی که شخصی به منافع خود اهمیت بیشتری میدهد و از دیگران بهرهبرداری میکند.
Describing actions taken primarily out of concern for one's own benefit.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Showing interest only in oneself.
example
معنی(example):
عملکردهای خود خدماتی او نشان داد که او بیشتر به منافع شخصی خود علاقه دارد تا کمک به دیگران.
مثال:
His self-serving actions showed that he was more interested in his own gain than helping others.
معنی(example):
رفتار خود خدماتی سیاستمدار در طول مناظره مورد انتقاد قرار گرفت.
مثال:
The self-serving behavior of the politician was criticized during the debate.
معنی فارسی کلمه self-serving
:
خود خدماتی، زمانی که شخصی به منافع خود اهمیت بیشتری میدهد و از دیگران بهرهبرداری میکند.