معنی فارسی selfsufficiency
B2خودکفایی، وضعیتی که فرد یا گروه میتواند نیازهای خود را بدون وابستگی به دیگران تأمین کند.
The ability to fulfill one's own needs without external assistance.
- NOUN
example
معنی(example):
زندگی از طریق زمین، خودکفایی را ترویج میکند.
مثال:
Living off the land promotes self-sufficiency.
معنی(example):
خودکفایی او همه را در کارگاه تحت تأثیر قرار داد.
مثال:
Her self-sufficiency impressed everyone at the workshop.
معنی فارسی کلمه selfsufficiency
:
خودکفایی، وضعیتی که فرد یا گروه میتواند نیازهای خود را بدون وابستگی به دیگران تأمین کند.