معنی فارسی semicircled

B1

چیده شده به شکلی که یک نیم‌دایره را شکل دهد.

Arranged to form a half-circle.

example
معنی(example):

صندلی‌ها به صورت نیم‌دایره‌ای چیده شده بودند.

مثال:

The chairs were arranged in a semicircled formation.

معنی(example):

گروه به صورت نیم‌دایره‌ای دور آتش کمپ نشسته بودند.

مثال:

The group sat semicircled around the campfire.

معنی فارسی کلمه semicircled

: معنی semicircled به فارسی

چیده شده به شکلی که یک نیم‌دایره را شکل دهد.