معنی فارسی semicircularly
B1به صورت نیمدایرهای چیده یا مرتب شده.
In a semicircular manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
مسیر به صورت نیمدایرهای دور دریاچه میچرخد.
مثال:
The path leads semicircularly around the lake.
معنی(example):
آنها میزها را به صورت نیمدایرهای ترتیب دادند تا گفتگو را تقویت کنند.
مثال:
They arranged the tables semicircularly to enhance conversation.
معنی فارسی کلمه semicircularly
:
به صورت نیمدایرهای چیده یا مرتب شده.