معنی فارسی semicolonial
B1کشوری که تحت کنترل یا تأثیر مستقیم یک کشور خارجی بهطور کامل نیست اما باز هم استقلال کامل ندارد.
A condition where a country is partially controlled or influenced by foreign powers while retaining some local governance.
- NOUN
example
معنی(example):
قوانین این کشور به دلیل نفوذ خارجی نیمهاستعماری هستند.
مثال:
The country's laws are semi-colonial due to foreign influence.
معنی(example):
در یک کشور نیمهاستعماری، اداره محلی معمولاً محدود است.
مثال:
In a semi-colonial state, local governance is often limited.
معنی فارسی کلمه semicolonial
:
کشوری که تحت کنترل یا تأثیر مستقیم یک کشور خارجی بهطور کامل نیست اما باز هم استقلال کامل ندارد.