معنی فارسی semicolonialism

B1

یک سیستم اجتماعی-سیاسی که در آن یک کشور تحت تأثیر یک کشور دیگر قرار دارد اما به‌طور کامل مستعمره نیست.

The practice or state of being partially controlled by a foreign entity while maintaining a degree of autonomy.

example
معنی(example):

نیمه‌استعمار ممکن است به ناآرامی‌های سیاسی منجر شود.

مثال:

Semicolonialism can lead to political unrest.

معنی(example):

مطالعه نیمه‌استعمار پیچیدگی‌های دینامیک قدرت را نشان می‌دهد.

مثال:

The study of semicolonialism reveals complexities in power dynamics.

معنی فارسی کلمه semicolonialism

: معنی semicolonialism به فارسی

یک سیستم اجتماعی-سیاسی که در آن یک کشور تحت تأثیر یک کشور دیگر قرار دارد اما به‌طور کامل مستعمره نیست.