معنی فارسی semicommunicative
B1نیمهارتباطی، به نوعی اشاره دارد که ارتباطات محدود و غیرکامل است.
Partially communicative, implying limited or incomplete forms of communication.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
سبک تدریس او نیمهارتباطی بود و بر تعامل تمرکز داشت، اما کاملاً غوطهور نبود.
مثال:
Her teaching style was semicommunicative, focusing on interaction but not entirely immersive.
معنی(example):
نرمافزار نیمهارتباطی بود و اجازه تعامل کاربر را میداد اما بازخورد محدودی داشت.
مثال:
The software was semicommunicative, allowing for some user interaction but with limited feedback.
معنی فارسی کلمه semicommunicative
:
نیمهارتباطی، به نوعی اشاره دارد که ارتباطات محدود و غیرکامل است.