معنی فارسی semiconvergent

B1

به معنای نزدیک شدن به یکدیگر به صورت جزئی، ولی با وجود تفاوت‌هایی.

Partially converging in nature, while retaining some distinct differences.

example
معنی(example):

نظریه‌ها نیمه همگرا بودند، برخی از اصول را مشترک بودند اما در بقیه متفاوت بودند.

مثال:

The theories were semiconvergent, sharing some principles but differing in others.

معنی(example):

ایده‌های او با افکار اصلی نیمه همگرا بودند و دیدگاه‌های جایگزینی را ارائه می‌دادند.

مثال:

His ideas were semiconvergent with mainstream thoughts, offering alternative perspectives.

معنی فارسی کلمه semiconvergent

: معنی semiconvergent به فارسی

به معنای نزدیک شدن به یکدیگر به صورت جزئی، ولی با وجود تفاوت‌هایی.