معنی فارسی semidependently
B1نیمهوابسته، به حالتی اطلاق میشود که فرد به شکلی مستقل عمل میکند، اما در صورت لزوم به دیگران مراجعه میکند.
Acting in a way that is partially reliant on others while still maintaining some degree of independence.
- ADVERB
example
معنی(example):
او بهطور نیمهوابسته کار میکرد و اغلب برای راهنمایی با مدیرش مشورت میکرد.
مثال:
She worked semidependently, often consulting her manager for guidance.
معنی(example):
او پروژه را بهطور نیمهوابسته مدیریت کرد و در حالی که راهنمایی میخواست، ابتکار عمل را به دست گرفت.
مثال:
He managed the project semidependently, taking initiative while seeking advice.
معنی فارسی کلمه semidependently
:
نیمهوابسته، به حالتی اطلاق میشود که فرد به شکلی مستقل عمل میکند، اما در صورت لزوم به دیگران مراجعه میکند.