معنی فارسی semiductile

B1

موادی که قابلیت تغییر شکل دارند اما به طور کامل انعطاف‌پذیر نیستند.

Materials that have some ability to deform without fully being ductile.

example
معنی(example):

فلز نیمه چکش‌خوار است و امکان انعطاف‌پذیری بدون شکستن را فراهم می‌کند.

مثال:

The metal is semiductile, allowing some flexibility without breaking.

معنی(example):

مواد نیمه چکش‌خوار در کاربردهایی که نیاز به کشش دارند مفید هستند.

مثال:

Semiductile materials are useful in applications that require some stretch.

معنی فارسی کلمه semiductile

: معنی semiductile به فارسی

موادی که قابلیت تغییر شکل دارند اما به طور کامل انعطاف‌پذیر نیستند.