معنی فارسی semimoderately
B1به طور نیمهمتعادل، به شیوهای اشاره دارد که در آن از زیادهروی پرهیز میشود.
In a manner that is moderate but not completely restrained, maintaining a balance.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور نیمهمتعادل در بازار سهام سرمایهگذاری کرد تا تعادل برقرار کند.
مثال:
He invested semimoderately in the stock market for balance.
معنی(example):
او به طور نیمهمتعادل زندگی کرد و از راحتیها بدون افراط لذت برد.
مثال:
She lived semimoderately, enjoying comforts without excess.
معنی فارسی کلمه semimoderately
:
به طور نیمهمتعادل، به شیوهای اشاره دارد که در آن از زیادهروی پرهیز میشود.