معنی فارسی semiphilosophic
B2نیمهفلسفی؛ اشاره به نوعی تفکر یا استدلال که عمیق است اما بهطور کامل فلسفی نمیباشد.
Referring to a kind of reasoning or thought that is deep yet not fully philosophical.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
استدلال او نیمهفلسفی بود، افکار عمیق را پیشنهاد میکرد اما وضوح نداشت.
مثال:
Her argument was semiphilosophic, suggesting deep thoughts but lacking clarity.
معنی(example):
کتاب رویکرد نیمهفلسفی به بحث درباره اخلاق و معنویت داشت.
مثال:
The book took a semiphilosophic approach to discuss ethics and morality.
معنی فارسی کلمه semiphilosophic
:
نیمهفلسفی؛ اشاره به نوعی تفکر یا استدلال که عمیق است اما بهطور کامل فلسفی نمیباشد.