معنی فارسی semiphilosophical
B2نیمهفلسفی؛ به نوعی اندیشه یا نظریه اشاره دارد که ویژگیهای فلسفی دارد اما بهطور کامل مستلزم آن نیست.
Referring to a kind of thought or theory that has philosophical characteristics but does not fully require them.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
نگرشهای نیمهفلسفی او درباره زندگی بسیاری از متفکران را مجذوب کرد.
مثال:
His semiphilosophical views on life intrigued many thinkers.
معنی(example):
سخنرانی تمرکز نیمهفلسفی داشت و به پرسشهای بزرگ پرداخت بدون اینکه پاسخهای قطعی داشته باشد.
مثال:
The lecture had a semiphilosophical focus, exploring big questions without definitive answers.
معنی فارسی کلمه semiphilosophical
:
نیمهفلسفی؛ به نوعی اندیشه یا نظریه اشاره دارد که ویژگیهای فلسفی دارد اما بهطور کامل مستلزم آن نیست.